به گزارش مشرق، آمریکایی ها به خوبی دریافته اند که دیگر با تهدید به حمله نظامی، ترور و انقلاب های رنگی نمی تواند مسیر جمهوری اسلامی را عوض کند بنابراین به این موضوع فکر می کند که چگونه می تواند در ساختار جمهوری اسلامی یعنی مردم، اقتصاد، فرهنگ، آموزش عالی و حتی دولتمردان نفوذ پیدا کند.
اختلافات سیاسی در داخل کشور همواره می تواند منفذ خیلی مناسبی برای نفوذ بیگانگان باشد و موجب شود آنها بتوانند در داخل کشور نفوذ پیدا کنند فتنه 88 یکی از مواردی اینچنینی بود که کاخ سفید به صراحت از فتنه گران حمایت کرد و به نوعی در یک مسئله داخلی نقش ایفا کرد.
اما این فقط یک جنبه نفوذ سیاسی آمریکا و غرب است، نفوذ در ساختار دولت ها و دولتمردان می تواند از این موضوع نیز پیچیده تر باشد کافی است در داخل کشور یک جناح سیاسی روی خوش تری به غرب نشان دهد یا موضع گیری هایش به غرب نزدیک تر باشد به نوعی جناح غرب گرا یا متمایل به غرب درون کشور وجود داشته باشد آنگاه آمریکایی ها دست به کار می شوند به محض آنکه جناح یا جریان غرب ستیز در کشور روی کار بیاید آنها فشارهای مختلف خود را آغاز خواهند کرد و با مسائلی همچون تحریم، فشار سیساسی و دیپلماتیک، مسائل حقوق بشر و حتی تهدید به حمله نظامی نمی گذارند آب خوش از گلوی این جناح پایین برود تا موعد برگزاری انتخابات فرا برسد و جناح غرب گرا هم در انتخابات حضور داشته باشند به این ترتیب آنها رویه خود را تغییر می دهند از همان دوران برگزاری انتخابات حمایت های خود را به شکل مستقیم یا غیر مستقیم از جناح غرب گرا آغاز می کنند این حمایت ها می تواند به صورت بیشتر کردن فشار بر جناح غرب ستیز باشد به این ترتیب مردمی که با تهاجم فرهنگی، اقتصادی ذهنیتشان به غرب تغییر پیدا کرده است این پیام را دریافت خواهند کرد که اگر جناح غرب گرا بر سرکار بیاید همه دردسرها تمام می شود به نوعی آمریکایی ها سعی می کنند در ذهن مردم کشور هدف اینگونه جا بیاندازند که کلید حل مشکلات داخلی در نوع رابطه با غرب خواهد بود و در صورتی که جناح غرب گرا بر سرکار بیاید تمامی مشکلات حل می شود به این ترتیب انتخابات با مهندسی فرهنگی آمریکا و غرب برگزار می شود و کافی است مردم این تاثیر را پذیرفته باشند آنگاه این جناح غرب گرا است که بر سر کار است یعنی همان موضوعی که آمریکایی ها می خواهند!
حالت بعدی نفوذ کمی پیچیده تر است ممکن است دولتی که سرکار باشد تمایلی به غرب نداشته یا این تمایل کم باشد ولی بخواهد وارد مذاکره با غرب شود و از طریق مذاکرات موضوع اختلاف با غرب را حل و فصل نماید همین موضوع کافیست تا آمریکایی ها مساله نفوذ در ساختار کشور را کلید بزنند فقط باید نمایندگان کشور هدف در مذاکرات کمی کوتاه بیایند آنها از همین موضوع سوء استفاده می کنند و برای کشور هدف برنامه می چینند با مذاکره کنندهای مطلوب خود کمی کنار می آیند و در تحریم ها و محدودیت هایی که برای کشور هدف ایجاد کرده اند تخفیف قائل می شوند تا مردم آن کشور مذاکره کنندگان را به عنوان یک منجی بپذیرد به این ترتیب مردم باور می کنند که عده ای خاص هستند که می توانند مشکلات را حل کنند اما هنوز مشکلات اصلی لاینحل و محکم بر سر جای خودش باقی است بنابراین نمایندگان نخبگانی افکار عمومی که ممکن است طی سال های مختلف حتی توسط خود غرب ایجاد شده باشند مثل NGOها رسانه های غرب گرای موجود در کشور هدف و حتی خود سردمداران غربی از طریق ارسال پیام های مردمی مثل پیام نوروزی اوباما به مردم ایران، بر خلاف واقعیت موجود یعنی ایجاد محدودیت برای مردم کشور هدف این جو را بوجود بیاورند که هنوز مردم می توانند پیشرفت کنند و غرب نمی خواهد به مردم آسیبی وارد شود به این ترتیب مسئولین را از طریق افکار عمومی تحت فشار بگذارند تا گام های جدی تری برای تعامل با غرب بردارند اینبار نیز فقط تخفیف هایی در تحریم ها و فشارها داده می شود و اصل موضوع همچنان باقی خواهد بود ولی در این فرایند مردم شرطی می شوند و فشار افکار عمومی و مخصوصا سازمان های مردم نهاد غربگرا در داخل کشور به مسئولین بیشتر می شود و همین مساله باعث خواهد شد که در هر بار مذاکره کشور هدف بر بخشی از آرمان هایش پا بگذارد و برای اینکه افکار عمومی را متقاعد کند در مقابل غرب کوتاه بیاید و همین کافی است تا از این راه مسیر نفوذ غرب و آمریکا به داخل کشور هدف باز شود.